هـمـه چـیـز دسـت بـه دسـت ِ هـم مـیـدن
تـا تـ ـو را غـرق در خـآطـراتــَت کـنـن ...
یـه آهـنـگ پـیـشـواز ...
دو خـط شـعـر ...
کـمـی هـوای بـهـاری ...
یـک وجـب پـیـاده رو ...
یه جاده خلوت تو حوالی خونتون...
دوکـلـمـه حـرف ...
بـوی ِ یـه عَـطـر خـــآص ...
هـمـه و هـمـه کـافـیـه بـرای ایـنـکـه ...
تـ ـو چـنـد سـاعـت وسـط اُتــآقِـت دراز بـکـشـی
و خـیـره بـشـی بـه سـقـف یــک آه بــُلــَند بکـِشی
و در دلــَت بــِگی: سلـآمتی خودمــ و این هـَمه صـَبرَم...
و صـدای بـآرون بشه آرامـش دهـنـده تـریـن آهـنـگ ِ اون روزت ...
نظرات شما عزیزان: